” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما…
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟
دستم،
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
… تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟
می ترسم از خودم , از خودی که رامــش کرده ام
آرام شده است .. آسه میرود .. آسه می آید
می ترسم از روز انفجار
روزی که از تمام اعتبارها بگذرم
خودم را جدی بگیرم و جاده را
آنقدر خیالم از رفتنی بودنم راحت باشد
که به آبروی جا مانده از خودم هم رحم نکنم ...
میترسم از شب های آرامم ... می ترسم
از این همه که نیستم .. می ترسم از آن روی خودم
که سگ نیست اما بالا که بیاید , به هیچ سکوتی قناعت نمی کند
بعد از مدت ها دیدمش !!! دستامو گرفت و گفت: چقدر دستات تغییر کردن... خودمو کنترل کردم وفقط لبخندی زدم.... تو دلم گریه کردمو دم گوشش گفتم: ... ......بی معرفت!!! دستای من تغییر نکرده... دستات به دستای اون عادت کرده..
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« همیشه با تو »
این روزها آنقدر با خودم به مشکل خوردهام
که یکریز از خودم
پشت خودم حرف میزنم!
...
آنقدر به مشکل خوردهام
که میخواهم به تمام موریانههای شهر رشوه دهم
تا این حافظهی لعنتیام را بجوند!
که شاید خالی شوم از این همه درد ...
نه بهار با هیچ اردیبهشتی , نه تابستان با هیچ شهریوری , ونه زمستان با هیچ اسفندی , اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد , پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست ...
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
تو را هيچگاه نمي توانم اززندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم
فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …
دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …
بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!
راهنما شده ام ….
بوی خواستـــن و نتوانستــ ــن
بوی رفتن می آید،
بوی رفتــــن می آمد،
بوی ماضی هایـــی که هیچوقتــــــ حال نشــد
و همیشــه استمـــراری بــود!
بوی آرزو، بوی تنـهایی!!
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:,
׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
درباره وبلاگ
این روزها حال وهوای خوشی ندارم.آسمانی ابری رویم سایه انداخته ویک دلتنگی کوفتی که رهایم نمیکند.نه یاری برای همدردی میبینم ونه مامنی برای آرامش.بدتر از همه آدمهایی که بی تفاوت از کنارم میگذرند رد پای وحشتی عظیم را در چشمهای من نمی بینند.چیز هایی در من در حال فرو ریختن است که سالها برای ساختنشان زحمت کشیده ام.که اگر بیافتد این اتفاق دوباره بنا کردنشان محال است.دلم میخواهد اینهمه بی اعتمادی را استفراغ کنم .
الان بیشتر از هر وقت دیگری آرزو میکنم ای کاش یک اسب داشتم.دستم را فرو میکردم توی یالهایش.سوارش میشدم وچهار نعل میتاختم..........
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وبلاگ
آرزوها(بیا تو
آرزو کن)
و آدرس
arezooham.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.