نه بهار با هیچ اردیبهشتی , نه تابستان با هیچ شهریوری , ونه زمستان با هیچ اسفندی , اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد , پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست ...
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
تو را هيچگاه نمي توانم اززندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم
فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …
دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …
بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!
راهنما شده ام ….
بوی خواستـــن و نتوانستــ ــن
بوی رفتن می آید،
بوی رفتــــن می آمد،
بوی ماضی هایـــی که هیچوقتــــــ حال نشــد
و همیشــه استمـــراری بــود!
بوی آرزو، بوی تنـهایی!!
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:,
گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد
که بیاد تو تنهاییم …. و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه
مگه من مردم که تنها بمونی … !
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:,
خـــدا مــــرا از بهشــــت راند و از زمیـــن ترســـاند ... شمــا مـــرا از زمین راندید و از خـــدا ترساندید هـــم اکنون در کنار شیـــــطان آرامیده ام ! نه مـــــرا از خود می راند و نه از خود ، می ترســــــاند ...
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:,
باز هـــــــم شب شـــــــــد.... و من هنوز بی عشــــــــق تــــــــــــو از تمام رویاها دلگیرم... امشب در انتظار یک "شب به خیـــــــــــر" تا صبح بیدار خواهم ماند اما تو چشماهای زیبایت را به رویاها بسپــــــــار
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:,
گـاه دلـم میـگیـرد .. گـاه زنـدگی سخـت میــشود .. گــاه تنهــا ..تنهـایی آرامــش مـی آورد .. گــاه گذشته اذیــتم میـکنـد .. این " گاه" هـا گهـگاه تمــام روز و شـب من میـشونـد .. آنـوقت بغــض راه گلویم را میـگیرد..! "درسـت مثل همین روزها"
نویسنده: لیلا ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:,
این روزها حال وهوای خوشی ندارم.آسمانی ابری رویم سایه انداخته ویک دلتنگی کوفتی که رهایم نمیکند.نه یاری برای همدردی میبینم ونه مامنی برای آرامش.بدتر از همه آدمهایی که بی تفاوت از کنارم میگذرند رد پای وحشتی عظیم را در چشمهای من نمی بینند.چیز هایی در من در حال فرو ریختن است که سالها برای ساختنشان زحمت کشیده ام.که اگر بیافتد این اتفاق دوباره بنا کردنشان محال است.دلم میخواهد اینهمه بی اعتمادی را استفراغ کنم .
الان بیشتر از هر وقت دیگری آرزو میکنم ای کاش یک اسب داشتم.دستم را فرو میکردم توی یالهایش.سوارش میشدم وچهار نعل میتاختم..........
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وبلاگ
آرزوها(بیا تو
آرزو کن)
و آدرس
arezooham.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.